نمونه هایی از فضایل و سیره فردی امام محمد بن علی الجواد (ع)

از ‏جانب مادرم فاطمه (س) طواف کنید
– موسى   بن قاسم گوید: به أبى جعفر ثانى (امام جواد) (ع) گفتم: خواستم به عوض شما و پدرتان طواف کنم، ولى مى  ‏گویند از طرف اوصیاء، طواف صحیح نیست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانى   طواف کن، این کار جایز است.
بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم که از جانب شما و پدرتان طواف کنم، اجازه فرمودى  ، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف کردم، بعد چیز دیگرى   به نظرم آمد و به آن عمل کردم؟ امام فرمود: آن چیست ؟
گفتم: یک روز از طرف رسول الله (ص) سه بار طواف کردم، در روز دوم از طرف امیرالمؤمنین (ع) طواف به جاى   آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن و در روز چهارم از طرف امام حسین، روز پنجم بعوض على   بن الحسین، روز ششم از أبى   جعفر محمد بن على  ، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسى   بن جعفر روز نهم از جانب پدرت على   بن موسى  ، روز دهم از جانب شما اى   آقاى   من!. اینها آنان هستند که به ولایتشان عقیده دارم.
فرمود: آن وقت به خدا قسم به دینى   اعتقاد دارى   که خداوند از بندگان غیر آن را قبول ندارد، گفتم: گاهى   هم از جانب مادرت فاطمه (س) طواف کردم وگاهى   نکردم، فرمود: این کار را زیاد کن، این انشاء الله أفضل اعمالى   است که مى  ‏کنى  . ۱

نامه امام رضا (ع)به پسرش امام جواد(ع)‏
– أبى   نصر بزنطى   فرموده: نامه امام رضا (ع) را خواندم که به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسید که چون سوار شدى   غلامان تو را از در کوچک بیرون مى  ‏کنند، این کار از بخل آنهاست، تا کسى   از تو خیرى   نبیند، تو را به حق خودم قسم مى  ‏دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدى   مقدارى   پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر که سؤال کند چیزى   به او بدهى  .
هر که از عموهایت از تو احسانى   خواست کمتر از پنجاه دینار نده، بیشتر از آن به اختیار توست، هر که از عمه‏ هایت چیزى   از تو خواست کمتر از بیست و پنج دینار نده، زیادى   به اختیار توست، من مى  ‏خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق کن، از جانب خدا از تنگدستى   نترس. ۲

نامه امام جواد (ع)به حاکم سجستان‏
– مردى   از بنى   حنیفه گوید: در اولین سال خلافت معتصم عباسى   که امام جواد (ع) به حج رفته بود، با وى   رفیق راه بودم روزى   در سر سفره طعام که عده‏اى   از رجال خلیفه نیز بودند، گفتم: فدایت شوم، والى   ما مردى   است که شما اهل بیت را دوست دارد و من به دفتر او مالیات بدهکارم، اگر صلاح بدانید نامه‏اى   بنویسید که به من ارفاق کند.امام فرمود: من او را نمى  ‏شناسم،گفتم: فدایت شوم، او همانطور است که گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفید است، امام (ع) کاغذ به دست گرفت و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى   نقل کرد، از حکومت فقط کار نیک براى   تو مى  ‏ماند، به برادرانت نیکى   کن، بدان خداى   تعالى   ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد کرد.
آن مرد گوید: چون وارد سجستان شدم، به حسین بن خالد که والى   آن جا بود خبر داده بودند که از جانب امام صلوات الله علیه نامه‏اى   براى   او مى   ‏آورم، والى   در دو فرسخى   شهر خودش را به من رسانید نامه را به او دادم، گرفت و بوسید و آن را بر دو چشم خویش گذاشت.
گفت: حاجتت چیست؟ گفتم: در دفتر تو مالیات بدهکارم، آن را از دیوان محو کرد و گفت: تا بر سر کار هستم دیگر مالیات مده، بعد گفت: خانواده‏ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان کردند، تا او زنده بود دیگر مالیات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مى  ‏کرد. ۳

نامه امام جواد (ع)به على   بن مهزیار اهوازى  ‏
– امام جواد (ع) به ثقه جلیل القدر على   بن مهزیار اهوازى   چنین نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم یا على  ! خداوند پاداش تو را نیکو گرداند و در بهشت خودش جاى   دهد، و از خوارى   دنیا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بیت محشور فرماید.یا على  ! تو را امتحان کردم و در نصیحت و اطاعت و خدمت و توقیر و احترام به امام و قیام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختیارت گردانیدم، اگر بگویم نظیر تو را ندیده‏ام امیدوارم راست گفته باشم.
خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشیده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا مى  ‏خواهم چون اولین و آخرین را براى   قیامت جمع کند، رحمتى   بر تو عنایت فرماید که بوسیله آن مورد غطبه دیگران باشى   که او شنونده دعاست.۴
ناگفته نماند: على   بن مهزیار اهوازى   از امام رضا (ع) حدیث نقل کرده و از خواص امام جواد (ع) بود و از جانب آن حضرت وکالت داشت و نیز از جانب امام هادى   (ع)، درباره وى   توقیعاتى   از آن حضرت صادر شد که مقام و عظمت او را در نزد شیعه روشن کرد، او در روایت، موثق بود و کتابهاى   مشهور نوشت. (رجال نجاشى  ).

دستوربه مدارا با پدرناصبى
– بکربن صالح گوید: به امام ابى   جعفر ثانى   (ع) نوشت: پدرم ناصبى   و خبیث الرأى   است، از او بسیار سختى   دیده ‏ام، فدایت شوم براى   من دعا کن و بفرما: چه کنم، آیا افشاء و رسوایش کنم یا با او مدارا نمایم؟امام (ع) در جواب نوشت: مضمون نامه‏ات در باره پدرت فهمیدم، پیوسته انشاء الله براى   تو دعا مى  ‏کنم، مدارا براى   تو بهتر از افشاگرى   است، با سختى   آسانى   هست، صبر کن «ان العاقبه للمتقین» خدا تو را در ولایت کسى   که در ولایتش هستى   ثابت فرماید. ما و شما در امانت خدا هستیم خدایى   که امانتهاى   خویش را ضایع نمى  ‏کند.
بکربن صالح گوید: خدا قلب پدرم را به من برگردانید بطورى   که در کارى   با من مخالفت نمى  ‏کرد. ۵.

 

پى  ‏نوشت ها:
۱- کافى  : ج ۴ ص ۳۱۴ کتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع).
۲- عیون اخبار الرضا: ج ۲ ص ۸.
۳- کافى  : ج ۵ ص ۱۱۱ کتاب المعیشه باب عمل السلطان و جوائزهم.
۴- بحار: ج ۵۰ ص ۱۰۵ از غیبت شیخ.
۵- بحارالانوار : ج ۵۰ ص ۵۵. (خاندان وحى  ، سید على   اکبر قریشى  ، ص ۶۳۲ – ۶۵۷)

print

همچنین ببینید

فضیلت ماه رجب الاصب

اعمال این ماه به دو دسته تقسیم می شود: الف- اعمال و عبادات مشترک بین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *