زندگینامه حضرت زنیب (سلام الله علیها)

حضرت زینب (س) روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى دیده به جهان گشود. پدرش حضرت امیر المؤمنین (ع) و مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) مى‏ باشد. (الارشاد، ج ۱، ص ۳۵۴؛ نسب قریش، ص ۴۱؛ لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۳۵؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۶۶).
پس از تولّد، حضرت فاطمه دخترش را نزد حضرت على(ع) بردند و از ایشان خواستند که نامى براى وى انتخاب نماید، امیر المؤمنین(ع) فرمود: از پیامبر(ص) پیشى نمى ‏گیرم در آن هنگام پیامبر(ص) در مسافرت بودند.
پس از بازگشت، على(ع) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که براى دخترش نامى انتخاب بکند. رسول خدا(ص) فرمودند: من هم از پروردگارم پیشى نمى‏ گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام این دختر را «زینب» انتخاب کن. زیرا خداوند چنین فرموده است. سپس از مصائبى که بر این کودک وارد مى‏ شود خبر داد؛ پیامبر (ص) در حالى که سخت مى  ‏گریستند فرمود: هر کس بر او بگرید مانند کسى است که بر حسین (ع) گریسته.
کنیه او را نیز ام کلثوم گذاشتند. «زینب الکبری،جعفر قندی،ص۱۶» وى دختر بزرگ این خانواده مى‏باشد. «اعلام الوری،ص۲۰۳،الارشاد ج۲،ص۳۵۴»
حضرت زینب لقب‏هاى فراوانى دارد که عبارت‏اند از: صدّیقه صغرى‏، عقیله بنى ‏هاشم، عقیله الطّالبیّین، موثّقه، عارفه، عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله، عابده آل ابى‏طالب. «زینب الکبری،جعفر قندی،ص۱۷»کنیه ‏اش، امّ المصائب، امّ الرّزایا، امّ النّوائب، امّ کلثوم کبرى، امّ عبداللَّه و امّ الحسن بوده است. «ریاحین الشریعه ،ج۳،ص۴۶،وسیله الدارین ،ص۳۸۶»
با نزدیک شدن وفات پیامبر اکرم (ص) حضرت امیر المؤمنین (ع) و حضرت فاطمه (س) هر کدام خوابى حاکى از وفات پیغمبر (ص) مى‏ دیدند و به همین جهت گریه زارى مى ‏کردند. حضرت زینب (س) خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت:
یا جدّاه در خواب دیدم که باد تندى وزید دنیا و آنچه در آن است تیره و تار شد و مرا از جایى به جاى دیگر حرکت مى ‏داد، من از شدّت آن باد به درخت تنومندى تکیه دادم، در این هنگام آن درخت از جا کنده شد و بر روى زمین افتاد. به یکى از شاخه‏ هاى نیرومند آن چسبیدم اما آن شاخه شکسته شد، به سراغ شاخه دیگرى رفتم آن هم شکست به دو شاخه دیگر پناه بردم آن دو نیز شکستند و من از خواب بیدار شدم. رسول خدا (ص) از شنیدن سخنان زینب اندوهگین شد و اشک غم از دیدگانش جارى شد؛ آنگاه فرمود: آن درخت که از ریشه کنده شد منم جدّ تو؛ و آن شاخه اوّل مادرت فاطمه (س)، شاخه دوم پدرت على (ع) و آن دو شاخه دیگر برادرانت حسن و حسین (ع) هستند! دخترم! این خواب حکایت از آن دارد که دنیا از فقدان آنان تیره و تار مى‏شود، و شما دچار مصائب و دشواریهاى فراوانى خواهید شد. «زینب الکبری ،جعفر قندی،ص۱۹»
طولى نکشید که براى زینب (س) آنچه را که در خواب دیده بود در بیدارى تعبیر شد و او به غم فراق جدّ بزرگوار و مادر مهربان خود دچار گردید.
وى در زمان رحلت پیامبر (ص) پنج ساله بود «السیده زینب عقیله بنی هاشم ،بنت الشاطی،ص۳۴» و در عین اینکه خردسال بود امّا از مادرش فاطمه سلام اله علیها «المحدی،ص۱۸» و اسماء بنت عمیس و طهمان یا ذکوان (غلام‏ پیامبر ص) حدیث نقل مى‏ کند. «تاریخ مدینه دمشق،ج۶۹،ص۱۷۴»
برخى از مورّخین نوشته ‏اند که: حضرت زهرا (س) به زینب سفارش کرد که در کنار حسین (ع) باشد و بعد از او براى آنها مادر باشد، زینب هم هیچ‏گاه این سفارش مادر را فراموش نکرد. «السیده زینب عقیله بنی هاشم (ع) ،بنت الشاطی،ص۴۱.»
زمانى که زینب (س) پا به سنّ ازدواج گذاشت خواستگاران زیادى داشت امّا با تنها مردى که شایستگى و لیاقت همسرى زینب (س) را داشت یعنى عبداللَّه جعفر (پسر عموى خود) ازدواج کرد. «المجدی،ص۱۸،اسد الغابه ،ج۵،ص۴۶۹،اعلام وری،ص۲۵۳ و اخبار الزیبنات ص۱۱۱» برخى از مورخین تاریخ این ازدواج را سال هفدهم هجرى مى‏ دانند. «زینب کبری عقیله بنی هاشم ،حسن الهی،ص۷۶.» ثمره این ازدواج چهار و یا پنج فرزند مى ‏باشد که دوتاى آنها به نامهاى عون و محمد که در کربلا به شهادت رسیدند که در بخشهاى دیگر به آن اشاره خواهد شد. «زندگانی حضرت زنیب(س)،علی قائمی،ص۴۸،منتخب التواریخ،ص۹۴»

* موقعیت زینب (س) نزد امام حسین (ع):

برخى از مورخین چنین آورده‏ اند: حسین (ع) نسبت به زینب (س) احترام ویژه ‏اى قائل بود به طورى که هرگاه زینب بر او وارد مى‏ شد امام مى‏ ایستاد و زینب را در جاى خود مى‏ نشاند و این نشانه منزلت و عظمت زینب است «زینب کبری،جعفر قندی،ص۲۲» و همچنین وارد شده که آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بوده وقتى زینب (س) وارد شد امام (ع) قرآن را زمین گذاشت و به احترام زینب ایستاد. «همان ،ص۲۹»
یحیى مازنى گوید: من در مدینه مدّت زیادى همسایه امیر المؤمنین (ع) بودم و به آن خانه‏ اى که زینب (س) سکونت داشتن نزدیک بودم امّا سوگند به خدا نه اندام‏ زینب را دیدم و نه صداى او را شنیدم؛ هنگامى که اراده زیارت مرقد مطهر رسول خدا (ص) را داشت شبانه حرکت مى‏ کرد در حالى که امام حسین (ع) سمت راست او، امام حسن سمت چپش و امیر المؤمنین (ع) پیشاپیش دخترش حرکت مى‏ کرد؛ زمانى که نزدیک قبر مطهر مى‏ رسیدند على (ع) چراغ قندیل را خاموش مى‏ کردند وقتى امام حسن (ع) علّتش را پرسید على (ع) فرمودند: مى ‏ترسم اشخاصى در این اطراف باشند که قیافه و اندام خواهرت را ببینند. «زینب کبری ،جعفر قندی،ص۲۲»


منبع: 
اسیران و جانبازان کربلا، محمد مظفری؛سعید جمشیدی، فراز اندیشه،۱۳۸۳،صص۸۹-۹۲

print

همچنین ببینید

گزیده سخنرانی سردار نجات درهمایش مدیران هیات رزمندگان اسلام

خداراشکر که یک‌بار دیگر خداوند توفیق زیارت امام رئوف و دیدار مدعوین این همایش را …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *